نسل من طاعون و کوری را لمس نموده است، رمان شکوفه آذر شگفت زده ام کرد

به گزارش مجله سرگرمی، به گزارش خبرنگاران ، هفتم اردیبهشت ماه زادروز نویسنده ای است که تک تک آثارش بیانگر واقع گرایانه فقر مردم است و به همین دلیل عده ای معتقدند که هیچ نویسنده ای به اندازه محمد محمدعلی بر آب و نان و مسائل مرتبط بر آن تمرکز نکرده است. زادروز این نویسنده باعث شد تا در روز گذشته مصاحبه ای را با این نویسنده ساکن کانادا انجام دهیم و با او درباره حال و هوای این روزهای او صحبت کنیم که در ادامه می خوانید.

نسل من طاعون و کوری را لمس نموده است، رمان شکوفه آذر شگفت زده ام کرد

این روزها در چه حال و هوایی به سر می برید. شما هم در قرنطینه هستید؟

آپارتمان مسکونی من در طبقه دوم ساختمانی سه طبقه است و پنجره ای رو به خیابانی فرعی دارد. نوه هام هر دو سه روز، گاه پیاده یا با دوچرخه می آیند در پیاده رو و هنگام بازی با من به فارسی و انگلیسی احوالپرسی می نمایند. می خندند و می خندیم و برای هم بوس می فرستیم. به توصیه پدر و مادرشان قول می دهند بزودی برای ناهار یا شام بیایند دیدنم. من از پشت تاری اشکِ شوق، امیدوار می شوم چون هنوز بچه ایی دبستانی اند راست بگویید و به عهد خود وفا نمایند.

این شرایط برای شما یادآور کدام زمان و موقعیت است؟

نسل من در 50سال گذشته انواع بلایای ارضی و سماوی را دیده، طاعون البرکامو و کوری ساراماگو را لمس نموده، کرونا را هم یکی مثل بقیه دانسته. مانده آتش فشان کوه دماوند، که اگر آن را هم ببیند کلکسیونش کامل می گردد در عمری پُرمشغله و سراسر آزمون و خطا.

جهان پس از کرونا و ادبیات پس از کرونا را چطور ارزیابی می کنید؟

پیشگویی کار من نیست، اما پیش بینی می کنم نخبه های جهان سرمایه داری، سرمایه دارتر و کاسبان خرده پا، خرده پاتر و فقرا فقیرتر می شوند. ناشران آرام آرام می فرایند طرف نشر اینترنتی، آنلاین صوتی و تصویری. بعید نیست نویسندگان رمان های قطور جای خود را بدهند به داستان های حوالی صد صفحه و مردم یادشان نیاید بوی مطبعه چه جور بویی بوده است. حالا از این حرف ها گذشته مطمئنم بشر دستاوردهای روزآمدش را حفظ می نماید.

تا چند روز آینده وارد 72 سالگی می شوید. از نظر شما جهان در 72 سالگی به چه شکلی است؟

گاهی احساس می کنی هنوز جوان یا میانسالی و قادری روزی ده دوازده ساعت بنویسی. اما نمی توانی بنویسی چون هر روز یک جائیت درد می نماید از جمله کمرت که اجازه نمی دهد ساعت ها بنشینی روی جایگاه و خم شوی روی میز پر از کاغذ. گاهی برای سرگرمی به کتاب هایی که نوشته ای مراجعه می کنی. باورت نمی گردد آن ها را تو نوشته ای و ... من احساس می کنم هنگام نوشتن رمان های آدم و حوا، مشی و مشیانه، و جمشید و جمک از موجودات فضایی یاری گرفته ام. می روم در رؤیا و یکباره می بینم غروب شده و آغاز می کنم به جمع آوری آنچه نوشته ام و هنوز

احساس می کنم هنگام نوشتن رمان هایم از موجودات فضایی یاری گرفتم

چاپ ننموده ام. ساعت ها می گذرد. یکباره برمی خیزم و می بینم دارم مقدمه ای می نویسم بر مجموعه مقاله هایی که قبلا نوشته ام. سر برمی گردانم و می روم طرف مقاله ها و نقدهایی که دیگران درباره خودم نوشته اند. با آمدن ایمیلی از طرف شما مبنی بر مصاحبه همه را کنار می گذارم و می روم طرف پاسخ به پرسش ها.

کاری برای انتشار دارید؟ اگر دارید کمی درباره اثر شرح دهید

رمان خطابه های راه راه مشتاق بازبینی نهایی است و اگر کرونا نبود چه بسا تا حال رسیده بود دست ناشر. ساخت عینی و ذهنی دارد. حوالی سفر فرهنگی راوی به برلین پرسه می زند و دیدن آشنایی در غربت. رمانی هم دو سال پیش دادم به انتشارات کتابسرای تندیس که فعلا دست نگه داشته ام. مجموعه داستان و رمان های دیگری هم هست که حالا بماند. همچنین کتابی تحت عنوان گفت وگویی بلند از میان گفت وگوها که در حوزه ادبیات شفاهی است.

آیا تمایلی برای برگشت به ایران در دوران پس از کرونا دارید؟

تمایل بازگشت همواره بوده و هست. دو سال پیش کوشش مجدانه ای کردم بلکه برای همواره بمانم، ولی پیروز نشدم. طی ده سال گذشته چهار بار ایام برپایی نمایشگاه کتاب آمده ام و هر بار با نیرویی مضاعف برگشته ام. سال جاری هم اگر کرونا نمایشگاه کتاب را متوقف ننموده بود چه بسا خودم را می رساندم. برای دیدن دوستان اهل کتاب و کتابت.

خیلی از نویسندگان جوان دوست دارند که بدانند محمد محمدعلی چقدر آثار جوان ترها را می خواند.

سال جاری بیستمین سالی است که بی وقفه در تهران و ونکوور، کارگاه داستان نویسی دارم و حداقل هفته ای یک یا دو بار درباره آثار نویسندگان جوان اظهار نظر می کنم. قصد گفتن جمله ای کلیشه ای ندارم، اما بی شک سمت و سوی آینده داستان نویسی ایران در دستان پرتوان جوانانی است که تجربیات گوناگونی را پیش سرگذاشته و پایه و مایه داستان نویسی را در مشاهده دقیق و آموختن تجربه های گوناگون دانسته اند. شک ندارم جوانان ما چیزی از جوانان دیگر نقاط جهان کم ندارند.

در این مدت اثری خوانده اید که از خواندنش شگفت زده شده باشید؟

رمان اشراق درخت گوجه سبز نوشته شکوفه آذر که زمینه ادبیات جادو دارد، خیلی توجه ام را جلب کرد. جا دارد حالا که به طریقی در ایران دست به دست می گردد، مطبوعات و خبرگزاری ها هم درباره آن بنویسند. مخصوصاً حالا که به مرحله نهایی جایزه بوکر رسیده است. سال 2011 محمود دولت آبادی هم در بخش آسیایی به این مرحله رسید و افسوس...

صحبت پایانی...

چه می توانم بگویم جز آرزوی سامان گیری آن سامان که جوان هایش بی اغراق در تمام زمینه ها سرآمد جوان های غرب و شرق هستند. چه می توانم بگویم جز آرزوی یافتن تعریف دیگری از مرگ و زندگی برای آنان. چه می توانم بگویم جز دوری از درد مشترک تنهایی و نزدیک به شفقت و همبستگی. رسیدن به آگاهی های بیشتر از انسان به انسان دیگر، پس از گذر از شرایط کرونایی.

parisro.ir: پاریس: سفر به فرانسه و زیباترین شهر دنیا

tatilatro.ir: تعطیلات رو: مجله مسافرتی

منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران
انتشار: 17 آذر 1400 بروزرسانی: 17 آذر 1400 گردآورنده: kurdeblog.ir شناسه مطلب: 86492

به "نسل من طاعون و کوری را لمس نموده است، رمان شکوفه آذر شگفت زده ام کرد" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "نسل من طاعون و کوری را لمس نموده است، رمان شکوفه آذر شگفت زده ام کرد"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید